فرصت کم
به حباب نگران لب رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند . به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز...
زندگی ذره کاهی است که کوهش کردیم ...
زندگی نام نکویی است ، که خارش کردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق ، بجز حرف محبت به کسی
ور نه هر خاروخسی ، زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تاکوچه وپس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم وچه خواهیم کرد در این فرصت کم
سهراب سپهری
نظرات شما عزیزان: